من دوست دارم در خانه به مامانم كمك كنم .مامان عزيزم هم به من اجازه دادند كه بشقاب خودم را يك روز بشورم .من ازاينكه مامانم به من اعتماد كردند ممنون .اميدوارم هميشه مورد اعتماد باشم
ديروز از ظهر با مامي جون بودم .رفتيم فرودگاه وستاره وماني و خاله مريم و فريد و فرنوش را آورديم. از ديدنشان خيلي خوشحال شدم
و وقتي با ستاره عزيزم آمديم خانه با هم بازي كرديم و به من خيلي خوش گذشت .شب در كنار مامي خوابيدم تا بابا ومامان آمدند دنبالم .روز خوبي بود مخصوصا براي مامي
با كمك چه كسي رفتم ان بالا معلوم است .بعضي وقتها دلم ميخواهد به جاي اسباب بازي هايم در جاهاي مختلف اتاق باشم .وقتي مامي جون را مي بينم ازشون در خواست مي كنم و كمكم مي كنند