Tuesday, January 8, 2008

برف و روزهاي شادي











روز هاي برفي و حضور بيشتر بابا در خانه
در ضمن با با با رفتيم گردش و بازي
بابا جون و مامان جون عزيزم از آرامشي كه براي من به وجود مي آوريد ممنونم



Friday, January 4, 2008

من و مامي جون









هر وقت با افراد خانواده به الماس شرق يا پروما مي رويم
من و مامي جون مي رويم سراغ اسباب بازي ها و حسابي كيف مي كنيم
در اين بازي ها سعي مي كنم خيلي چيز ها ياد بگيرم
و روز به روز بيشتر با بچه ها دوست مي شوم و ارتباط برقرار مي كنم










ستاره در مدرسه











روز پنج شنبه وقتي مامي جون دنبال ستاره رفت تا او را از مدرسه به خانه خودشان ببرد

ستاره را در كلاس خودش مشغول معلم بازي ديد و اين عكس هاي زيبا را از اوگرفت

ستاره عزيزم خواهر خوشگلم دختر بسيار موفقي هم در درس و هم در ارتباط با دوستانش است

عزيزم هميشه موفق باشي