Wednesday, August 22, 2007

در مورد من

سه سال پيش در ارديبهشت در بيمارستان سينا مشهد به دنيا آمدم.وامروز ميتوانم خيلي از كارهايم را انجام دهم.خيلي خوب صحبت نميكنم ولي مي توانم به راحتي منظورم را بفهمانم .ارتباطم با پدر و مادرم بسيار خوب است و آنها كاملا من را درك مي كنند .و با من بسيار خوب برخورد مي كنند.يك پدر بزرگ دارم كه بسيار مهربان است و من خيلي دوستش دارم.مادر بزرگ هاي خوبي هم دارم مامي جون فري و مامي جون. يك مهري جون خيلي مهربون هم دارم .خاله ندارم عمو و عمه هم ندارم ولي يك دايي خيلي خيلي خوب و يك دانيا جون خيلي خيلي خوب دارم.در ضمن به خاله ها و دايي ها و عمو ها و عمه هاي مامان و بابا م مي گم عمو و خاله ........و آنها هم بسيار مهربان هستند و مرا خيلي دوست دارند .به ستاره عزيزم مي گم خواهر. چون من او را خيلي دوست دارم و هنوز مادر و پدرم براي من خواهر يا برادري نياورده اند.خدايا مادر مهربان و پدر خوب و همه فاميلم را حفظ كن

8 comments:

Anonymous said...

بيتاي نازم خيلي دوستت دارم

Anonymous said...

بيتا عزيزم زندگي با تو واقعا زيباست .لحظاتي كه با تو هستم عشق را تجربه مي كنم.

Anonymous said...

بیتا جان هرگز روزی را که تو به دنیا آمدی فراموش نمیکنم .
نمیدانم چند نفر از افراد فامیل پشت در اطاق عمل در انتظار شنیدن خبر سلامتی مامانت و تو بودیم . . همه سالن پر بود از دوستداران شما که در حال دعا کردن بودند
و در آن بین چیزی را که برایم از همه جالبتر بود چهره دوست داشتنی مهری جون عزیزمان بود که با چشمهائی که پراز اشک شادی بود برای هر دو شما بین آن جمعیت دعا میکرد .

Anonymous said...

خداوند نگهدار همه باشه بخصوص بيتاجان ودوستانش مامي شهريور بهت بد نگذره بااين همه فرشته كه دور وبرت است توبهشتي اين بهشت وبهشتيان پايدار

Anonymous said...

از همه دوستان عزيزم كه از وب من ديدن ميكنند ممنون.نينا جون بسيار متشكرم .

Anonymous said...

بیتا قشنگم با آن چشمان زیبا وکنجکاوت با آن زبان شیرینت چراغ دل من را روشن می کنی عاشقت هستم از مامی جون ممنونم که برایت اینهمه زحمت می کشد ووبلاگ زیبائی باز کرده دستش درد نکند

Anonymous said...

مامي جون فري عزيزم هميشه دوستت دارم ودستت را مي بوسم

Anonymous said...

بیتا شیرین ترین و لذیذترین خوردنی دنیا است