Thursday, October 4, 2007

بالاي كمد لباس



با كمك چه كسي رفتم ان بالا معلوم است .بعضي وقتها دلم ميخواهد به جاي اسباب بازي هايم در جاهاي مختلف اتاق باشم .وقتي مامي جون را مي بينم ازشون در خواست مي كنم و كمكم مي كنند

3 comments:

Anonymous said...

عزيز دلم بابات هم از اين درخواست ها از من زياد داشت وهميشه دوست داشت به جاي اسباب بازي هاش در جاهاي مختلف بخوابد سر ديوار بدود در را با از بالا رفتن از در باز كند و............خيلي خيلي كارها كه با كمك من انجا م مي داد همه هم مي گفتند تو باعث شيطنت پسرت شدي ولي من ديدم كه با كمك كردن به اينكه كارهاي ساده اي كه بچه ها ميخواهند اگر كمكشان كنيم آنها آرام تر و با اعتماد به نفس تر بزرگ مي شوند و كارها را يواشكي انجام نمي دهند

Anonymous said...

قربون شكل ماهت خدا مامي جونتهايت را برات نگه داره كه هميشه كمكت باشند .خدا پدر مهربان و مادر عزيزت را برايت حفظ كند كه هميشه زير سايه آنها با عزت زندگي كني

Anonymous said...

عزيزم بيتاجان
من به فداي آن شيطنتهايت كه مامي جان هميشه همكاري براي خواسته هايت دارد